اشعار پروین اعتصامی
خانه پروین اعتصامی در تبریز
عکس نوشته اشعار پروین اعتصامی
ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن
پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن
******
خانه پروین اعتصامی در تبریز
عکس نوشته اشعار پروین اعتصامی
ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن
پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن
******

در این مطلب متن های خواندنی از بی وفایی یار به معشوق خود را همراه با عکس نوشته های زیبا برای استفاده در اس ام اس ها و عکس پروفایل را گلچین کرده ایم. امیدواریم متن و عکس نوشته مورد نظر خود را بیابید.
بازم شده تولد / تولده یه اسکل
دست بزنید براش چون / تازه شده یه شاسکول
از طرف دیوونه ها (دوستان)
دوستانه ،عاشقانه،خواهرانه
بفرمایید
![]()
ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن
نیست گشتن، لیک عمر جاودانی داشتن
عقل را دیباچهٔ اوراق هستی ساختن
علم را سرمایهٔ بازارگانی داشتن
کشتن اندر باغ جان هر لحظهای رنگین گلی
وندران فرخنده گلشن باغبانی داشتن
و
.
.

جملات زیبا تبریک تولد![]()
یک سال بزرگتر شدی ، هنوز آدم نشدی تو ؟!!
تا کـــی میخوای فرشتـــه بمونی هاااا !
سالروز زمینی شدنت مبارک

بشنـو این نی چون شکــایت میکـــنـد
از جـداییــهـــا حکـــــایت مـــیکــــنـد
کــــز نیستـــان تـــا مـــــرا ببریــــدهانـد
در نفیــــــرم مــــــرد و زن نالیـــــدهانـد
سینه خواهم شرحـــه شرحـــه از فراق
تـــا بگـــویــم شـــرح درد اشتیـــــاق
هـــر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بـــاز جویـــد روزگــــــار وصـــل خـــویش
مــن بــــه هــــر جمعیتی نالان شـــدم
جفــت بــدحالان و خوشحالان شـــدم
هــر کســی از ظن خــود شــد یـار من
از درون مـن نجســت اســـرار مــن
ســـر مــن از نالـــهی مـــن دور نیست
لیـک چشم و گوش را آن نور نیست...
مولوی
اشعار زیبای سعدی

انواع اشعار تولد،عاشقانه و دوستانه

شعر های بلند عاشقانه ومذهبی و...
اشعار کوتاه و بلند پروین اعتصامی


اشعار و جملات کوتاه و غم انگیز
اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غـم که هزار آفرین بر غم باد مولوی
اشعار کوتاه و زیبا



اشعار تولد زیبا
اشعار و جملات کوتاه دربارهی اربعین
دوبیتی سعدی
دفترت را باز کن
شعری بخوان ای رهگذر
اشعار کوتاه مولانا
گلچین اشعار مولوی

اشعار کوتاه و زیبای پروین اعتصامی

در بــــــــاغ جهان، دلم گلی می جوید
امروز گل سپیــــــــــده ات می روید . . .
امروز دلـــــــــم دل ای دل ای میخواند،
چون میلاد تو را خـدا مبارک گویـد.
تولدت مبارک
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم:
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟
آن یک جواب داد: چه دانیم ما که چیست؟
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت:
این اشک دیده من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست

پیش از اینها فكر می كردم خدا
خانه ای دارد میان ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس و خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق كوچكی از تاج او
هر ستاره پولكی از تاج او

در این هوای پاییزی در این هوای سرد
در این فصل اندوه در این دل گرمم
عشقه عشقی که نمیشه خاموش
شاعرش خودم هستم

برای تو مینویسم تو که تمام عشق منی
ولی چه بده که با نفرت اون رو بخونی
برای تو مینویسم چون تو جون و دل منی
ولی چه بده که با تلخی اون رو بخونی
شاعرش هم خودم هستم
یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غم دیده حالت به شود دل بد مکن وین سر شوریده بار اید به سامان غم مخور
دور گردون گرد دو روزی بر مراد ما نرفت دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومیدچون واقف نه ای از سر غیب باد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیادهستی بر کند چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گربه شوق کعبه خواهی زد قدم سر زنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست کان رانیست پایان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار تا بود وردت دعا و درس قران غم مخور

همیشــــه دلتنگی
به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست
گاه به علت حضور کسی در کنارت استـــــــ
که حواسش به تــــــــو نیستــــــــ

و در اضطراب گل بوته های جدایی ,
چشمانم را بسوی صداقت پروانه های شهر عشق , آذین می بندم .
به تو فکر می کنم که چگونه در گلزار وجودم , آشیان کردی
و بر تاروپود تنم حروف عشق را ترنم نمودی .
پس باورم کن که به وسعت دریا و به اندازه ی زیبایی چشمانت
هنوز در من شمعی روشن است .

هر روز و هر لحظه نگرانت میشوم...
که چه میکنی؟
پنجره ی اتاقم را باز میکنم و فریاد میزنم
تنهاییت برای من...
غصه هایت برای من...
همه ی بغض ها و اشکهایت برای من...
بخند برایم بخند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را ...
صدای همیشه خوب بودنت را
دلم برایت تنگ شده...

بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم.
نگوییم : ببخشید که مزاحمتان شدم.
بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود.
نگوییم : گرفتارم.
...
..
.