عکس نوشته و شعر بی وفایی

در این مطلب متن های خواندنی از بی وفایی یار به معشوق خود را همراه با عکس نوشته های زیبا برای استفاده در اس ام اس ها و عکس پروفایل را گلچین کرده ایم. امیدواریم متن و عکس نوشته مورد نظر خود را بیابید.

در این مطلب متن های خواندنی از بی وفایی یار به معشوق خود را همراه با عکس نوشته های زیبا برای استفاده در اس ام اس ها و عکس پروفایل را گلچین کرده ایم. امیدواریم متن و عکس نوشته مورد نظر خود را بیابید.


اشعار و جملات کوتاه و غم انگیز
اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غـم که هزار آفرین بر غم باد مولوی

همیشــــه دلتنگی
به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست
گاه به علت حضور کسی در کنارت استـــــــ
که حواسش به تــــــــو نیستــــــــ

گاهی می خواهم انســــــــــان نباشم
گوسفندی باشم ، پا روی یونجه هـــــــا بگذارم …
اما دلــــــــــی را دفن نکنم … !
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می توانم بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد

برای کنار هم گذاشتن واژه ها٬
دست قلمم بیش از آنچه فکر کنی خالی است…

میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه”
وقتی یه سنگ رو تودریا میندازی
فقط برای چند ثانیه اونو متلاتم میکنه
وبرای همیشه محو میشه
چرا گریه کنم وقتی باران ابهت اشکهایم را پاک کرد و سرخی گونه هایم را به حساب روزگار ریخت.
چرا گریه کنم وقتی او بغض عروسکی دارد و همیشه این منم که باید قطره قطره بمیرم.

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی “من عاشقت هستم” شکست


آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است

میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود

میدانم فراموش کردن دردناک تر است یا فراموش شدن ؛
به هر حال فراموش میکنم ، فراموش شدنم را ...

هر جا می روی ردی
از خود بگذار.......
که رد پایت را بیابم تا دنیایم شوی......
ترکم نکن.....با من باش.........
منی که بی تو خودم را نخواهم دید......
با من سخن بگو...
من که تو را همیشه درکت خواهم کرد...
با من باش....
من که هرگز تو را ترک نخواهم کرد....
با من بیا........
اگر نیایی بازم من بی آنکه تو دانی با تو خواهم امد....
....

دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ، حس خوبی ندارم به این ثانیه ها
میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را ، حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را….
میدانم کسی در فکر من نیست ، تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست ،میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم
دلم گرفته ….
خیلی دلم گرفته….
انگار این بغض لعنتی نمیخوات بشکنه…
انگار عمریه آسمون ابریه و باران نمیباره…
وای از دست چشمام ، وای از دست اشکام…
آرزو به دل موندم ، کسی در پی من نیس و خیلی وقته تنها موندم



هر چی اشک می ریخم خالی نمیشم
هر چی خودم را به این در و آون در میزنم آروم نمیشوم
کسی نیس تا شادم کنه
کسی نیس تا مرا از این زندان غم رها کنه

عادت کرده ام از همنیشینی با غمام
کسی دلسوز من نیس
قلبم رنگ تهنایی به خودش گرفته
دیگه کسی به سراغم نمیآت
تمام فضای قلبم را تهنایی پر کرده
دیگه در قلبم جای کسی نیست و نمی خواهد جای کس دیگری باشد
در حسرت خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام
لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….


گاهی عمر تلف میشود ؛
به پای یک احساس ….
گاهی احساس تلف میشود ؛
به پای عمر !
و چه عذابی میکشد ،
کسی که هم عمرش تلف میشود ؛
هم احساسش …
این روز ها از کنار من که میگذری احتیاط کن
هزاران کارگر در من
مشغول کارند
روحیه ام در دست تعویض است
وقتی با عصبانیت رو به روی ام ایستادی و گفتی
از زندگی خسته شدی
فهمیدم كه از من خسته شده ای
آخر من زمانی زندگی تو بودم
این روزها فقط کافیه کمیـــــ حضور نداشته باشیـــــ ،
فراموشتــــــ نمی کننـــــ ،
بلکه براتـــــ یه جایگزینــــ انتخابــــ میکننـــــــ کهــ سرگرمــــ بشنــــــ...
بعد تو دلشونــــ میگنـــــ گور باباشــــــ که نیستـــــ ......!!!!!!


کاش دفتر زندگی ام بدون صفحه ای از نام تو بود
کاش در شهر خاطراتم خانه ات ویران می شد
و کاش پاسبان چشمانم وقتی که چشمانت با نگاهی نگاهم را دزدید، در خواب نبود
کاش عطر حضورت را به نبض روح من نمی پاشیدی و من فراموش می کردم رایحه ی
خوش با من بودنت را