شعر بی وفایی
گاهی می خواهم انســــــــــان نباشم
گوسفندی باشم ، پا روی یونجه هـــــــا بگذارم …
اما دلــــــــــی را دفن نکنم … !
شعر بی وفایی
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
شعر برای تو
از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می توانم بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد
جملات زیبا
برای کنار هم گذاشتن واژه ها٬
دست قلمم بیش از آنچه فکر کنی خالی است…
شعر بی وفایی
میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه”
وقتی یه سنگ رو تودریا میندازی
فقط برای چند ثانیه اونو متلاتم میکنه
وبرای همیشه محو میشه
جملات عاشقانه
چرا گریه کنم وقتی باران ابهت اشکهایم را پاک کرد و سرخی گونه هایم را به حساب روزگار ریخت.
چرا گریه کنم وقتی او بغض عروسکی دارد و همیشه این منم که باید قطره قطره بمیرم.
شعر بی وفایی
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی “من عاشقت هستم” شکست
عکس بی وفایی
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است
عکس بی وفایی
میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
شعر بی وفایی
میدانم فراموش کردن دردناک تر است یا فراموش شدن ؛
به هر حال فراموش میکنم ، فراموش شدنم را ...
شعر تنهایی
هر جا می روی ردی
از خود بگذار.......
که رد پایت را بیابم تا دنیایم شوی......
ترکم نکن.....با من باش.........
منی که بی تو خودم را نخواهم دید......
شعر بی وفایی
دلم گرفته ….
خیلی دلم گرفته….
انگار این بغض لعنتی نمیخوات بشکنه…
انگار عمریه آسمون ابریه و باران نمیباره…
وای از دست چشمام ، وای از دست اشکام…
آرزو به دل موندم ، کسی در پی من نیس و خیلی وقته تنها موندم
شعر بی وفایی
عادت کرده ام از همنیشینی با غمام
کسی دلسوز من نیس
قلبم رنگ تهنایی به خودش گرفته
دیگه کسی به سراغم نمیآت
تمام فضای قلبم را تهنایی پر کرده
دیگه در قلبم جای کسی نیست و نمی خواهد جای کس دیگری باشد
شعر بی وفایی
در حسرت خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام
لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….
شعر بی وفایی
گاهی عمر تلف میشود ؛
به پای یک احساس ….
گاهی احساس تلف میشود ؛
به پای عمر !
و چه عذابی میکشد ،
کسی که هم عمرش تلف میشود ؛
هم احساسش …
شعر بی وفایی
وقتی با عصبانیت رو به روی ام ایستادی و گفتی
از زندگی خسته شدی
فهمیدم كه از من خسته شده ای
آخر من زمانی زندگی تو بودم
شعر بی وفایی
این روزها فقط کافیه کمیـــــ حضور نداشته باشیـــــ ،
فراموشتــــــ نمی کننـــــ ،
بلکه براتـــــ یه جایگزینــــ انتخابــــ میکننـــــــ کهــ سرگرمــــ بشنــــــ...
بعد تو دلشونــــ میگنـــــ گور باباشــــــ که نیستـــــ ......!!!!!!
شعر بی وفایی
روزے مے رسـد کـﮧ در خیال خـود
جای خالے ام را حس کنے
در دلت با بغض بگـویے :
" ڪاش اینجآ بود "
اما مـטּ دیگر
بـﮧ פֿـوآبت هم نمے آیم!!
شعر بی وفایی
بعضـــــی وقتـــ ـ ــا مجبوری تو فضای بغضتــــــ بخندی...
دلتـــــ بگیره ولـــــی دلگیری نکنـــــی...
شاکـــی بشــی ولـــی شکایتـــــ نکنی...
گریه کن اما نذاری اشکاتـــــ پیدا شن...
شعر بی وفایی
بعضی حرف ها را نباید زد
بعضی حرف ها را نباید خورد
بیچاره دل چه می کشد میان این زد و خورد
شعر تنهایی
تنهاییم را با کسی قسمت نخاهم کرد یک بار قسمت کردم چند برابر شد
شعر بی وفایی
قــ ـاصـــــ ـــــدکـــــــ ـــی
روی ســنــگـ فــ ــرشـ خـــیـــابــ ــان ,,,
در انـــتــــظار یـــکـ دســتـ ، یـــکـ فـــ ـــوتـ ,,,
ایــ ــن هــــمــــه رهــ ــگــ ـــذر ,,,
کســ ی پــیــامـــ ی نــ ــدارد بــراے کــســ ی؟! ...
قــ ـــصه ی ایـــ ـــن هــمـــه تــنــهایــ ـی را ,,,
قــ ــاصـــدکـ بــه کــجــا خــواهــد بــ ــرد ؟! ....
شعر تنهایی
خیلی وقته دیگه بارون نزده
رنگ عشق به این خیابون نزده
خیلی وقته ابری پر پر نشده
دل آسمون سبک تر نشده
مه سرد رو تن پنجره ها
مثله بغضه توی سینه ی منه
ابر چشمام پر اشکه ای خدا
وقتشه دوباره بارون بزنه
شعر بی وفایی
تو که ابرو مو بردی زدی قلبمو سوزوندی
خیلی بیوفایی دختر بویی از عشقم نبردی
چه شبایی رو واسه ی تو من بی خوابی نکشیدم
وقتی درو میشدی از من چه بی تابی که نکردم